شرح جلد نهم اسفار - فصل 11: تعدد انواع افراد

فصل 11: تعدد انواع افراد (ص235)

هر فردی در هر آنی، یک نوع است غیر از نوعی که قبل از آن بود.

اگرچه تعداد عوالم هستی را سه عالم دانسته‌اند ولی هر یک از این عوالم طبقات بسیاری دارد که اولا هر کدام از آن‌ها نسبت به مرتبه فروتر تز خود، اشد و الطف و نسبت به مرتبه فراتر از خود، اکثف و انقص است و ثانیا هر یک از آن طبقات، عالمی است که از جهت شدت و لطافت با سایر طبقات و عوالم تفاوت دارد.

چنان‌که عالم طبیعت، طبقاتی مانند هیولی، جسم، نبات، حیوان و انسان دارد و میان هر دو طبقه، طبقه‌ای وجود دارد که از جهتی به قبل از خود و از جهتی به بعد از خود شباهت دارد مانند طبقه میان جماد و نبات؛ میان نبات و حیوان الخ

(ص236)

چنان‌که عالم اجسام، طبقاتی الطف و اکثف دارد مانند خاک، آب، هوا، اجسام اثیری، اجسام فلکی که چنان با هم تفاوت دارند که می‌توان آن‌ها را انواع مختلف دانست نه اصناف و افراد مختلف.

همه این عوالم، مراتب سلوک الی الله است.

انسان برای وصول به حق تعالی باید همه این مراتب و عوالم را طی کند.

ورود در هر عالمی، تولد و خروج از آن، مرگ و حشر است

بر این اساس، تعداد موت و حشر بی‌شمار است بلکه به تعداد نَفَس‌های هر کس است.

دلیل: سکون و رکود در عالم، ممکن نیست و همه عوالم و اهل آن‌ها در فرایند حرکت جوهری و وجودی قرار دارند.

هر مرتبه‌ای از حرکت با مرتبه پیش از آن در اشتداد و تنقص تفاوت دارد.

اشتداد و تنقص، صورت اخیر هر موجودی در هر مرتبه‌ای است.

این صورت اخیر ملاک نوعیت هر نوع است.

هر حرکتی ملازم با خروج از عالمی و ورود در عالم دیگر است.

نکته: وقوع در طبیعت، فطری و ذاتی هر کسی است.

ورود در طبیعت، که با نزول انجام می‌شود، گناه ذاتی و فطری است.

گناه مستلزم عذاب و دوزخ است.

خروج از عذاب متوقف بر تبدل ذاتی است و خروج از نوعی به نوع دیگر است.

اشکال: این نکته با طهارت ذانی و فطری همگان ناسازگار است.

پاسخ: مقصود از فطرت طاهر، فطرت روح است که از عالم قدس و طهارت است.

مقصود از گناه فطری، فطرت بدن است که محصول طبیعت و محدودیت‌های آن است.

همان‌گونه که ورود در طبیعت، ضروری است، خروج از آن‌هم ضروری است.

خروج از دنیا تنها با زهد ممکن است.

زهد بدون معرفت به دنائت دنیا ممکن نیست.

دنیا و آخرت مندرج تحت جنس مضاف هستند.

معرفت یکی از دو طرف اضافه مستلزم معرفت به طرف دیگر است.

جهات به هر کدام نیز همین‌گونه است

پس کسی که دنائت دنیا را نشناسد، شرافت آخرت را نیز نخواهد شناخت.