شرح جلد نهم اسفار - فصل20: نشر صحف و ابراز کتب

فصل20: نشر صحف و ابراز کتب (ص290)

اقوال و افعال در مرتبه نخست وجودهای سیال و زمانی هستند و در واقع مجموعه‌ای از حرکات و سکنات‌اند.

حرکات و سکنات، هیچ بهره‌ای از دوام و بقاء ندارند، ازاین‌رو اقوال و افعال نیز وجودات آنی هستند که در دو لحظه بقاء ندارند. در واقع اقوال و افعال از جهت ذات خود که عین سیلان هستند، وجود برزخی و اخروی و درنتیجه دائم و باقی ندارند.

ولی هر قول و فعلی و هر حرکت و سکونی تاثیری در نفس دارد که می‌تواند باقی باشد. اگر این قول و فعل تکرار شود و تبدیل به ملکات نفسانی شود، اثر و ماندگاری آن طولانی بلکه ابدی خواهد شد.

اشتداد ملکات به حصول صورت جوهری می‌انجامد.

ملکات علمی، عملی و صناعی از همین طریق حاصل می‌شود.

(و فیه: حرکات و سکنات  اگر چه به ملکات تبدیل شوند ولی به صورت جوهری تبدیل نمی‌شوند، زیرا اقوال و افعال و حرکات و سکنات، از عوارض نفس هستند و عرض هرگز به جوهر تبدیل نمی‌شود چنان‌که جوهر نیز تبدیل به عرض نمی‌شود. عرض و دوام آن حکایت از نفس و دوام آن دارد و دوام آن را اشکار می‌کند).

این ملکات و آثار باقی در نفس در حکم نوشته و نفس در حکم صحیفه و لوح است که مجموع لوح و نوشته‌ها در زبان شریعت، کتاب نامیده شده است.

چنان‌که حق تعالی فرمود: أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ (مجادله، 58).

هر نوشته‌ای هم فاعل دارد و هم قابل.

فاعل نقوش، صور و ملکات، دسته‌ای از موجودات فراتر از نفس هستند که کرام کاتب توصیف شده‌اند.

وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ * كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿انفطار، 10-۱۱﴾.

قابل آن‌ها هم نفس است.

علت کرام بودن کاتب‌ها، طهارت و برائت آن‌ها از آلودگی‌‌های جسمانی و مادی است.

اقسام کتاب (ص292)

کتابی که از جنس علوم، اعتقادات صادق و اخلاق حسنه باشد، روح و ریحان و جنت نعیم را در پی خواهد داشت.

کتابی که کذب و جهالت، صفات شیطانی، شهوات حیوانی و ریاست دنیوی باشد، دوزخ در در پی خواهد داشت.

تفسیر حدیث

قال رسول الله(ص) : من أدخل على أهل بيته سرورا خلق الله من ذلك السرور خلقا يستغفر له إلى يوم القيامة.

امام صادق (ع) فرمود: ایما مومن عاد مومنا فی الله عزوجل فی مرضه و کل الله به ملکا من العواد یعوده فی قبره و یستغفر له الی یوم القیامه.

قولهم علیهم السلام: إن من فعل کذا خلق اللّه تعالی ملکا یستغفر له إلی یوم القیامة.

قول و عمل در نفس تاثیر دارد و اثری از آن در نفس باقی می‌ماند.

این اثر، امری مجرد است که ملک نامیده شده است.

این ملک، فعل نفس و عبد و وابسته به آن است.

هر عبدی جز عبادت، کاری ندارد.

هر گاه وجود لنفسه عبد، عین وجود لغیره آن باشد، عبادت آن نیز عبادت برای آن غیر یعنی فاعل ان است.

پس همه اعمال و صور که بندگان نفسند و نفس فاعل آن‌هاست تا ابد به عبادت و استغفار برای صاحب و مالک خود اشتغال خواهند داشت.

هم‌چنین است احادیث فضل علم و تعلم و عالم.

کریمه: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (فصلت، 30) نیز همین‌گونه تفسیر می‌شود.

اعمال و اقوال سیئه نیز در نفس اثری دارد که در صورت تکرار به شیطانی نفسانی تبدیل می‌شوند. چنان‌که فرمود: هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ ﴿شعراء، ۲۲۱﴾

وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ(زخرف، 36 )

ص293

ملکات در عرف فلسفه و حکمت، همان ملائکه و شیاطین است در عرف دین.

(وفیه: ملکات، ملک و شیطان نیستند، زیرا اولا قابل زوالند و ثانیا عوارض هستند نه جواهر. نقش ملکات، زمینه‌سازی و اعداد ظهور ملک و شیطان در نفس است، زیرا ملائک و شیاطین از قوا و ظهورات نفس هستند)

پرسش: علت خلود در بهشت و دوزخ چیست؟

پاسخ: افعال و اقوال به دلیل منقضی بودن نمی‌توانند علت خلود باشند و علیت آن‌ها برای خلود، علیت معدوم برای موجود ابدی است و محال.

2- ملکات علت خلود است، زیرا باقی و دائمند.

3- ظهور کمالات و سیئات نفس که عین آن است از طریق اقوال و اعمال به‌ویژه از طریق ملکات علت خلود هستند.

 

علت عدم ادراک نفس نسبت به آثار اقوال و اعمال و ملکات

آثار اقوال و اعمال در دنیا و طبیعت نیز در نفس وجود دارد ولی اشتغال نفس به دنیا سبب غفلت از آن آثار شده است. با انتقال از دنیا و رفع اشتغالات دنیوی نفس و توجه آن به ذات و صحیفه وجود خود، آن‌ها را مشاهده می‌کند و از آن‌ها متاثر می‌شود.

به دلیل غفلت نفس در دنیا و اشتغال به امور بیرون از خود، آن‌گاه که خود را مشاهده می‌کند می‌گوید:

وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا(کهف، 49).

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا(آل عمران،30)

احادیث (294)

روایت قیس بن عاصم از رسول خدا (ص):

قَالَ قَيْسُ بْنُ عَاصِمٍ: وَفَدْتُ مَعَ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَدَخَلْتُ وَ عِنْدَهُ اَلصَّلْصَالُ بْنُ اَلدَّلَهْمَسِ فَقُلْتُ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ عِظْنَا مَوْعِظَةً فَإِنَّا قَوْمٌ نَعْبُرُ فِي اَلْبَرِّيَّةِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ مَعَ اَلْعِزِّ ذُلاًّ وَ إِنَّ مَعَ اَلْحَيَاةِ مَوْتاً وَ إِنَّ مَعَ اَلدُّنْيَا آخِرَةً وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً وَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيباً وَ إِنَّ لِكُلِّ حَسَنَةٍ ثَوَاباً وَ لِكُلِّ سَيِّئَةٍ عِقَاباً وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَاباً وَ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لَكَ يَا قَيْسُ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حَيٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيِّتٌ فَإِنْ كَانَ كَرِيماً أَكْرَمَكَ وَ إِنْ كَانَ لَئِيماً أَسْلَمَكَ ثُمَّ لاَ يُحْشَرُ إِلاَّ مَعَكَ وَ لاَ تُبْعَثُ إِلاَّ مَعَهُ وَ لاَ تُسْأَلُ إِلاَّ عَنْهُ فَلاَ تَجْعَلْهُ إِلاَّ صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ صَلَحَ آنَسْتَ بِهِ وَ إِنْ فَسَدَ لاَ تَسْتَوْحِشُ إِلاَّ مِنْهُ وَ هُوَ فِعْلُكَ فَقَالَ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ هَذَا اَلْكَلاَمُ فِي أَبْيَاتٍ مِنَ اَلشِّعْرِ نَفْخَرُ بِهِ عَلَى مَنْ يَلِينَا مِنَ اَلْعَرَبِ وَ نَدَّخِرُهُ فَأَمَرَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ يَأْتِيهِ بِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ فَأَقْبَلْتُ أُفَكِّرُ فِيمَا أَشْبَهَ هَذِهِ اَلْعِظَةَ مِنَ اَلشِّعْرِ فَاسْتَتَبَّ لِيَ اَلْقَوْلُ قَبْلَ مَجِيءِ حَسَّانَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَدْ حَضَرَتْنِي أَبْيَاتٌ أَحْسَبُهَا تُوَافِقُ مَا تُرِيدُ فَقُلْتُ:

تَخَيَّرْ خَلِيطاً مِنْ فِعَالِكَ إِنَّمَا            قَرِينُ اَلْفَتَى فِي اَلْقَبْرِ مَا كَانَ يَفْعَلُ

وَ لاَ بُدَّ بَعْدَ اَلْمَوْتِ مِنْ أَنْ تُعِدَّهُ          لِيَوْمٍ يُنَادَى اَلْمَرْءُ فِيهِ فَيُقْبِلُ

فَإِنْ كُنْتَ مَشْغُولاً بِشَيْءٍ فَلاَ تَكُنْ          بِغَيْرِ اَلَّذِي يَرْضَى بِهِ اَللَّهُ تُشْغَلُ

فَلَنْ يَصْحَبَ اَلْإِنْسَانُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ         وَ مِنْ قَبْلِهِ إِلاَّ اَلَّذِي كَانَ يَعْمَلُ

أَلاَ إِنَّمَا اَلْإِنْسَانُ ضَيْفٌ لِأَهْلِهِ               يُقِيمُ قَلِيلاً بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَرْحَلُ

ترجمه: يس بن عاصم گفت: با جمعى از قبيلۀ بنى تميم خدمت پيامبر خدا(صلّى الله عليه و آله) رسيديم و صلصال بن دلهمس نزد او بود، گفتم: اى پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) ما را موعظه‌اى كن كه ما در بيابان رفت و آمد داريم، فرمود: همانا ذلت با عزّت، و مرگ با زندگى، و آخرت با دنياست. و براى هر چيزى حساب‌گرى و براى هر چيزى مواظبى و براى هر حسنه‌اى ثوابى و براى هر كار بدى مجازاتى و براى هر مدّتى نوشته‌اى است. اى قيس به ناچار تو را هم‌نشينى است كه همراه تو دفن مى‌شود و در حالى كه او زنده است و تو با آن دفن مى‌شوى در حالى كه تو مرده‌اى، اگر او كرامت داشته باشد، تو را گرامى خواهد داشت و اگر پست باشد، تو را تسليم خواهد كرد، آنگاه او محشور نمى‌شود مگر با تو و برانگيخته نمى‌شود مگر با تو، از تو فقط‍‌ دربارۀ او سؤال خواهد شد، بنا بر اين جز هم‌نشينى شايسته انتخاب مكن كه اگر شايسته و صالح باشد با آن مأنوس مى‌شوى و اگر فاسد باشد، تنها از آن بترس، آن هم‌نشين، عمل توست. قيس گفت: اى پيامبر خدا(صلّى الله عليه و آله)دوست دارم اين سخن در ابياتى از شعر گفته شود كه با آن به عرب‌هاى ديگر افتخار كنيم و ذخيره‌اى براى ما باشد. پيامبر فرمود: حسان بن ثابت را نزد او آوردند. قيس مى‌گويد: من انديشيدم كه اين موعظه را در چه قالبى از شعر ريزم و پيش از آمدن حسان بن ثابت، سخن بر من هموار شد و گفتم: اى پيامبر خدا(صلّى الله عليه و آله)ابياتى به نظرم رسيد كه گمان مى‌كنم با آن‌چه شما اراده كرده‌ايد موافق باشد، پس گفتم:

براى خود همنشينى از كارهايت انتخاب كن كه همنشين انسان در قبر همان چيزى است كه انجام داده، به ناچار بايد آن را براى پس از مرگ آماده كنى، براى روزى كه انسان ندا داده مى‌شود و او مى‌پذيرد. اگر به چيزى مشغول هستى، جز به آن‌چه خشنودى خدا در آن است مشغول مباش. انسان را پس از مرگ و پيش از آن هم‌نشينى نيست، به جز عملى كه كرده است،آگاه باشيد كه انسان، مهمان خانوادۀ خويش است، اندكى ميان آن‌ها مى‌ماند و آن‌گاه كوچ مى‌كند.

نکات مهم حدیث شریف: کدام حدیث؟؟؟؟

1- ان الجنَ قیعان و غراسها سبحان الله که نشان می‌دهد نفس انسان مانند صفحه یا زمینی است که هیچ‌گونه نعمت یا کمالی در آن ظاهر نیست.

2- ان المرء مرهون بعمله (استثناء دارد).

3- خلق الکافر من ذنب المومن.

معانی این فراز از حدیث شریف:

الف: کافر تجسم قوه وهمیه است که از ذنوب مومن است.

ب: اجتماع و تکرر سیئات در مومن به کفر می‌انجامد و کفر نتیجه آن است چنان‌که حق تعالی فرمود: ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ(رم، 10)

ج: مومن حقیقی انسان کامل است که ماسوی الله فروع آن است. فروع نیز نسبت به هم اصل و فرع دارند که مومن، اصل است و کافر، فرع.

4- کافر نسبت به مومن، وجود بالعرض و بالتبع دارد، یعنی مراد بالاصاله و بالذات که مرضی حق تعالی است، مومن است ولی مومن بدون دنیا و آبادکنندگان آن یا ممکن نیست و یا به تفصیل و کثرت ممکن نیست بنابراین کافر مراد باتبع و از فروع مومن است.

سخن فیثاغورث

هر حرکت فکری، قولی و عملی، هم صورت جسمانی دارد و هم صورت روحانی.

اگر این حرکات، غضبی و شهوی باشند، ماده پیدایش شیطان خواهند بود که در دنیا موذی است و در آخرت مانع ملاقات نور.

اگر این حرکات، عقلی باشند، ملکی است که در دنیا سبب التذاذ به آن‌ها و در آخرت سبب هدایت به جوار خداست.

 

شواهدی از آیات قرآن (ص295)

کریمه قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ(هود، 46) به این نکته اشاره دارد که صورت هر انسانی در آخرت، نتیجه و غایت عمل او در دنیاست.

هم‌چنین آیاتی که نشان می‌دهد جزای اخروی، عین عمل است مانند:

فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(یس، 54؛ صافات، 39)

وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(نمل، 90)

إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(تحریم، 7؛ طور، 16)

فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ (واقعه، 88-89).

وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا(جن، 15)

هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ* يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ(رحمن، 43-44)

که امام رضا علیه‌السلام با آن بر وجود بالفعل دوزخ استدلال کردند.

لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ(ق، 22)

 

توضیح ذلک (ص295)

بذر و مواد اشخاص اخروی، تصورت، تخیلات و تعقلات است.

این بذر و مواد در اشخاص اخروی همانند بذر درختان، تطفه حیوانات و هیولای عقول در دنیا است.

همان‌گونه که پیدایش نبات، حیوان و انسان در طبیعت نیازمند بذر و مواد مناسب خود است، پیدایش جنات، اشجار و انهار در آخرت نیز نیازمند بذر و ماده مناسب خود است که از سنخ ادراک است.

موجودات اخروی با همه متعلقات خود، در عین حال که وجود واحد شخصی دارند، صور کثیر هم دارند. مثلا نفس انسان و متعلقات آن از قبیل حور و قصور و اشجار و انحار همه به یک وجود موجودند و به یک حیات زنده‌اند و در عین حال متکثر و متعددند.

از اینجا به بعد از نسخه دانشکده که آیات معرب هستند بیاید

انسان با انتقال از دنیا که در واقع اشتداد وجود اوست، همه آن‌چه که در وجود او جمع بود و عین علم او بود، آشکار می‌شود چنان‌که حق تعالی فرمود: وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا(اسرا، 13)

اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا(اسرا، 14)

در واقع در دنیا هم همه موجودات مربوط به انسان مانند زمین، آسمان، انسان‌های مرتبط با او، لذائذ و آلام، همه علم او بودند ولی محجوب و مستور بودند که در قیامت منکشف خواهند شد.

شاهد بر پیدایش انسان در آخرت از صور علمی و نه از مواد طبیعی برخی از آیات قرآن نیز هست:

عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ(واقعه، 61)

كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ(مطففین، 18)

پیداست که ما لاتعلمون، مواد جسمانی نیست، چنان‌که آن‌چه در علیین است، مواد جسمانی نیست.

انسان اخروی ساخته معلومات و معتقدات خود است. اگر معلومات او از شهوات مذموم و آرزوهای باطل باشد، اهل دوزخ خواهد بود و اگر از امور قدسی و معرفت به خدا و صفات و افعال او باشد، اهل ملکوت خواهد بود.